کیمیاگری غربی به عنوان نیای شیمی مدرن شناخته میشود. تا قرن شانزدهم، کیمیاگری در اروپا یک علم جدی تلقی میشد؛ به طور مثال، اسحاق نیوتن بیشتر وقت و آثار خود را به کیمیاگری اختصاص داد (رجوع شود به مطالعات سری اسحاق نیوتن) تا به نور یا فیزیک، که وی بیشتر شهرت خود را مدیون آن است. دیگر کیمیاگران سرشناس غرب عبارتاند از راجر بیکن، توماس آکویناس، تایکو براهه، توماس براون، و پارمیجیانینو. سقوط کیمیاگری در قرن هجدهم همزمان با ظهور شیمی مدرن، که چارچوب دقیقتر و قابل اعتمادتری برای تبدیل مواد و طب در قالب طرح کلی جهانی بر مبنای مادهگرایی خردگرا فراهم میآورد، آغاز شد.
بی حجابی نمایش زیبایی های ساختگی زنانه استکارل گوستاو یونگ کیمیاگری را همچون شاخهای از روانشناسی غربی میدید که هدف آن دستیابی به فرایند فردیت است، به تعبیر او کیمیاگری همچون مجرایی به سوی نوزایی است که در آن فلسفه عرفانی خود را پاکسازی کرده است که بدین گونه یونگ کیمیاگری را قابل مقایسه با یوگا در غرب میدانست. او همچنین متون کیمیاگری چینی را در مسیر نظریه روانشناسی تحلیلی خود برای تحقیق فرایند فردیت میدانست.
کیمیاگری در عصر دانشکیمیاگری از همان روزهای نخست، رابطه نزدیکی با اخترشناسی داشتهاست که در جهان اسلام و در اروپا، عموماً همان مکتب اخترشناسی بابلی یونانی بودهاست. نظامهای کیمیاگری اغلب بر این فرض استوار بود که هر یک از هفت سیاره که قدیمیان از آن تحت عنوان نشان اخترشناختی یاد میکردند با فلز خاصی در ارتباط بود. برای جزئیات بیشتر رجوع شود به مقاله جداگانهای در مورد اخترشناسی و کیمیاگری. هرمنیتیسیزم با هر دوی اخترشناسی و جادو مرتبط بود.
کیمیاگری در عصر دانشمهترین اهداف کیمیاگران تبدیل فلزات رایج به طلا و نقره، و نیز خلق یک «نوشدارو،» یعنی دارویی بود که تمام بیماریها را درمان کرده و زندگی را به مدت نامحدودی طولانی کند. گرچه اینها تنها موارد استفاده از این علم نبودند، اما این اهداف بیش از همه ثبت شده و شناخته شدهاست. کیمیاگران اروپا از قرون وسطی زمان بسیاری صرف جستجو برای یافتن «سنگ فلاسفه»، یعنی مادهای اسطورهای کردند که تصور میشد بخش اصلی هر دوی آن اهداف باشد. تصور میشد سنگ فلاسفه میتواند به نحو اسرارآمیزی دانش کیمیاگران را افزایش داده به نحوی که بتوان از طریق آن به هر چیزی دست یافت. کیمیاگران در طول قرنها از وجهه و حمایت بسیاری برخوردار بودند، گرچه این پشتیبانی صرفاً به واسطه پیگیری این اهداف، یا تفکر رمزآلود و فلسفی حاکم بر فعالیت آنان نبودهاست. بلکه این شهرت بیشتر به خاطر فعالیتهای این جهانی بود که آنان برای صنایع «شیمی» زمان خود، مانند اختراع باروت، آزمایش و تصفیه سنگ معدن فلزکاری، تولید جوهر، رنگینه، رنگ، و مواد آرایشی دباغی چرم، تولید سرامیک و شیشه، عصارهگیری و تولید نوشیدنیها داشتند. (به نظر میرسد که تهیه «نوشیدنی قوی»، «آب حیات»، «تجربه» تقریباً رایجی در میان کیمیاگران اروپایی بودهاست).
از سوی دیگر، کیمیاگران هرگز تمایلی به جداسازی جنبههای فیزیکی (شیمیایی) صنعت خود از تفسیرات متافیزیکی را نداشتند. در حقیقت، از روزگار قدیم تا عصر جدید، فیزیک بدون جنبههای ماورا طبیعی به اندازه متافیزیک فاقد جلوه فیزیکی نارضایتآمیز بود. از یک سو، فقدان اسامی رایج برای مفاهیم و فرایندهای شیمیایی، و همچنین پنهانکاری، منجر شد کیمیاگران اصطلاحات کتاب مقدس و اسطورهشناسی، اخترشناسی، علوم اسرارآمیز، و دیگر حوزههای اسطورهای و محرمانه را به عاریت بگیرند؛ به نحوی که حتی سادهترین دستورالعمل شیمیایی همانند یک طلسم پیچیده و سحرآمیز قرائت میشد. علاوه بر این، کیمیاگران در این امور به دنبال چارچوب نظری بودند تا بتوانند مجموعه حقایق آزمایشی از هم گسیخته و فزاینده خود را در آن جای دهند.
از قرون وسطی برخی از کیمیاگران به طرز فزایندهای این جنبههای متافیزیکی را به عنوان بنیان راستین کیمیاگری در نظر گرفته و مواد شیمیایی، حالتهای فیزیکی، و فرایندهای مواد را به عنوان استعاره از ماهیتها، حالات و تغییر ماهیتهای روحانی مدنظر قرار دادند و معنای تحت لفظی فرمولهای کیمیاگری به عنوان وسیلهای برای پنهان کردن فلسفه روحانی خود به کار بردند که تضاد با نظرات کلیسای قرون وسطی از ملزومات آن بود که میتوانست آنها را به شکنجهگاههای مأموران استنطاق کلیسا به دلیل کفرگویی هدایت کند.[۲] بنابراین، هم تبدیل فلز رایج به طلا و هم نوشداروی عمومی نماد تکامل از یک حالت ناقص، فسادپذیر و بیدوام به یک حالت کامل، سالم، فسادناپذیر و جاودانه هستند؛ و سنگ فلاسفه نیز بیانگر کلید اسرارآمیزی بود که این تکامل را ممکن میساخت. در مورد خود کیمیاگر نیز، هدف دوگانه نماد تکامل وی از جهل به روشنگری بود، و سنگ نیز نشاندهنده یک واقعیت یا قدرت روحانی پنهان بود که میتوانست به آن هدف بینجامد. در متونی که با این نگرش نگاشته شدهاند، نمادهای کیمیا، نمودارها، و تصاویر متنی از آخرین فعالیتهای کیمیاگران عموماً دارای لایههای چندگانه معنا، تمثیل، و اشاراتی به دیگر آثار رمزآمیز است؛ و باید برای کشف معنای آنها به نحو مقتضی آنها را رمزگشایی کرد.
در برداشت عامه از کیمیاگران، آنان دانشمندان شبه علم، دروغگو و شیاد تلقی میشوند، که تلاش میکردند سرب را به طلا تبدیل کنند، و بر این باور بودند که جهان از چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تشکیل شده و بیشتر وقت خود را صرف ترکیب داروها، سموم، و شربتهای معجزهآسا میکردند.
گرچه برخی از کیمیاگران در واقع متقلب، دروغگو و شیاد بودند، اما بیشتر کیمیاگران را محققان زیرک و دانشمندان سرشناس همچون اسحاق نیوتن و رابرت بویل تشکیل میدادند. بدعت گزاران به دنبال بررسی ماهیت مواد و فرایندهای شیمیایی بودند. آنها میبایست به آزمایش، دانش سنتی، قواعد سرانگشتی و اندیشه فرضی برای کشف اسرار جهان مادی متوسل میشدند.
همزمان، کیمیاگران به وضوح میدانستند که «چیزی» در فرایندهای شیمیایی، حتی در عمیقترین تغییرات حالت و ظاهر فیزیکی حفظ میشد؛ یعنی اینکه، آن مواد دارای برخی «اصول» بودند که تحت اشکال متعدد خارجی مخفی شده، و از طریق استفاده صحیح نمودار میشدند. در طول تاریخ این رشته، کیمیاگران تلاش کردهاند به ماهیت این قواعد پی ببرند، و نظم و ترتیبی در نتایج آزمایشهای شیمیایی آنها — که اغلب توسط واکنشگرهای ناخالص یا ضعیف، فقدان ابزار سنجش کیفی، و نامگذاری گیجکننده و بیثبات تقلیل مییافت، پیدا کنند.
بعد از ارائه جدول تناوبی توسط مندلیف، پرونده نیمه باز تبدیل تدریجی مس به طلا برای همیشه بسته شد و جزء علوم بی اساس طبقه بندی شد. پیش از آنکه علم شیمی به عنوان یکی از اصلیترین رشتههای علمی شناخته و معرفی شود، بسیاری از پدیدههایی که امروزه در محدوده قلمرو علم شیمی قابل توضیح و تفسیر است با استفاده از قوانین علم کیمیا مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرار میگرفت. یکی از مهمترین تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده بود چگونگی تبدیل مس به طلا بود.
مس و طلا به ترتیب با اعداد اتمی ۲۹ و ۷۹ دو عنصری هستند که تعداد پروتونهای آنها میتواند بسیاری از خصوصیات و ویژگیهای آنها را تعیین کند. از آنجاییکه مس عنصر مقاومی است آزاد شدن سه پروتون در این عنصر مستلزم صرف انرژی قابل توجهی است که در نتیجه سبب میشود هزینه انرژی لازم برای تبدیل آن بیش از ارزش نهایی طلای به دست آمده باشد. تبدیل مس به طلا علاوه بر اینکه از نظر تئوری قابل تأیید است از نظر عملی نیز امکانپذیر بوده است. برنده جایزه نوبل شیمی سال ۱۹۵۱ موفق شده بود در سال ۱۹۸۰ میلادی مقدار اندکی از مس را به طلا تبدیل کند. این در حالی است که پیش از این نیز یک فیزیکدان روسی که در یک مرکز تحقیقات هستهای در نزدیکی سیبری کار میکرد متوجه شده بود که پوسته مسی راکتور آزمایشی این مرکز به مرور زمان به طلا تبدیل شده بود و با استفاده از این تغییر توانسته بود به راهکاری برای تبدیل مس به طلا دست پیدا کند.
امروزه میتوان با استفاده از شتابدهندهها، عناصر را به یکدیگر تبدیل کرد. در سیستمهای شتابدهنده عناصر مختلف تحت تأثیر میدانهای الکتریکی یا مغناطیسی قرار میگیرند. حرکت عناصر در مسیر شتابدهندههای ضلعی یا مدور سبب برخورد آنها با پروتونها و نوترونهای آزاد شده و در نتیجه عناصر یا ایزوتوپهای جدید ساخته میشود. ایجاد چنین تغییراتی از طریق رآکتورهای هستهای نیز امکانپذیر است. در طبیعت نیز همواره با افزودن پروتون یا نوترون به اتمهای هیدروژن در رآکتور هستهای یک ستاره میتوان عناصر جدیدی را تولید کرد.
البته در خصوص عناصر سنگینتر از آهن که عدد اتمی آن ۲۶ است انجام چنین فرایند مشابهی تنها از تغییرات هستهای ایجاد شده در یک ابرنواختر امکانپذیر است. اگر چه ممکن است چنین به نظر برسد که استفاده از این راهکار برای تولید طلا از مس متداول و مرسوم نخواهد بود اما نکته قابل توجه این است که اساساً انجام چنین واکنشی امکانپذیر و شدنی است. سنگهای معدنی نظیر سولفید سرب (گالن)، کربنات سرب (کروسیت) و سولفات سرب (انگلیست) اغلب متشکل از عناصری مانند روی، طلا و نقره هستند. اگر این سنگهای معدنی را خرد کنیم با استفاده از روشهای شیمیایی میتوان طلا را از مس جدا کرد.
کیمیاگری هم به معنای شکل اولیه تحقیق در طبیعت است و هم شاخه فلسفه و روحانیت که هر دو دارای عناصری از شیمی، فلزکاری، فیزیک، پزشکی، اخترشناسی، نمادشناسی، عرفان، اعتقاد به عالم ارواح و هنر هستند. کیمیاگری در بینالنهرین، مصر باستان، ایران، هند، چین، یونان، روم، در تمدن اسلامی، و سپس در اروپا تا قرن ۱۹ – به صورت یک شبکه پیچیده از مکاتب و نظامهای فلسفی در طول دست کم ۲۵۰۰ سال رواج داشته است.
کیمیاگری غربی همواره ارتباط تنگاتنگی با هرمتیسیزم، یک نظام فلسفی و روحانی که ریشههای آن در هرمس تریسمجیستوس، خدا و کیمیاگر اسطورهای مصری-یونانی است. هر دو رشته بر ظهور روسیکروسینیزم، یک جنبش مهم مخفی در قرن هفدهم تأثیر گذاشتند. در اوایل عصر جدید، همزمان با تبدیل کیمیاگری به شیمی، جنبههای عرفانی و سحرآمیز کانون توجه کیمیاگری روحانی مدرن واقع شد، که در آن کار با مواد صرفاً به عنوان نمادهای دگرگونی روحانی در نظر گرفته میشود.
امروزه، این شاخه به خاطر جنبههای عرفانی، اسرارآمیز و هنری آن عموماً مورد توجه مورخان علم و فلسفه قرار دارد. با این وجود، کیمیاگری یکی از منادیان اصلی دانش جدید بوده، و بسیاری از مواد و فرایندهای کیمیاگری باستان همچنان نقطه اتکای صنایع شیمی و فلزکاری مدرن است.
گرچه کیمیاگری اشکال متعددی دارد، در فرهنگ عمومی اغلب از آن در داستانها، فیلمها، و بازیها به عنوان روند مورد استفاده برای تبدیل سرب (یا دیگر فلزات) به طلا یاد میشود. همچنین صورت دیگری وجود دارد که در آن از کیمیاگری به عنوان جستجویی برای یافتن سنگ جادو نام برده میشود که مادهای برای تبدیل مواد کمارزش مانند سرب به طلا یا اکسیری برای زندگی جاودان است.
از دیرباز تبدیل مس به طلا و ساخت داروی جاودانگی که به آن اکسیر نیز گفته میشده، بیشترین تلاش کیمیاگران را به خود معطوف داشتهاست. با توجه به این مسئله، به کیمیا، علم اکسیر نیز گفته میشدهاست.
اکسیر از نظر جابر بن حیان مشتمل بر هفت گونه است. چنانچه در کتاب الاحجار علی رای بلیناس، جزء دوم آورده است:
اکسیری که در عملیات کیمیا مورد بحث است بر هفت گونه است که از عناصر سهگانه نباتی، معدنی و حیوانی میباشد؛ که بصورت مفرد و مجموع آنها است.
اکسیر بدست آمده از مواد معدنی.
اکسیر بدست آمده از مواد حیوانی.
اکسیر بدست آمده از مواد نباتی (گیاهی).
اکسیری که از مخلوط مواد حیوانی و گیاهی بدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و گیاهی بدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و حیوانی بدست میآید.
اکسیری که از مخلوط مواد معدنی و گیاهی و حیوانی بدست میآید.
ریشه این کلمه از زبانهای باستانی است، و احتمالاً خاستگاه آن بینالنهرین یا هند میباشد.
نام دانش پایه شیمی در همه زبانها برگرفته از همین واژهاست. برخی نیز ریشه واژه کیمیا را از زبان یونانی دانستهاند. دانش کیمیا از ایران برآمد و از راه عربها به اروپا هم راه یافت.خود واژه شیمی در فارسی هم فرانسوی شده واژه کیمیاست.
کیمیا یکی از شاخههای علوم غریبه است که به کوشش در تبدیل کانیها و فلزات میپردازد. علوم غریبه یا کُلُّهُ سِرّ دارای پنج شاخه عمده میباشد که دانش طبیعی آن، کیمیا نامیده میشود. از دیگر شاخههای آن بهنظر ابوریحان بیرونی، میتوان به هیمیا، ریمیا، لیمیا و سیمیا اشاره کرد.
محتویات
تعداد صفحات : 1